07 مهر 1404
بسیاری از سرمایهگذاران به دلیل استراتژیهای ناسازگار، نوسان بین سطوح مختلف ریسک و افقهای زمانی بدون یک برنامه روشن، پول و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. این مشکل را میتوان با به کارگیری اصول اقتصاد رفتاری، به ویژه 'حسابداری ذهنی' (mental accounting)، برای تفکیک سرمایه سرمایهگذاری به سبدهای متمایز با استراتژیهای سفارشیشده، به طور مؤثر حل کرد.

بسیاری از سرمایهگذاران به طور مکرر بین رویکردهای سرمایهگذاری فعال و منفعل، کوتاهمدت و بلندمدت، یا پرریسک و کمریسک در نوسان هستند. این فقدان استراتژی ثابت اغلب منجر به زیانهای مالی قابل توجه و کاهش عزت نفس میشود و افراد را وادار به جستجوی 'نقشه گنج' برای موفقیت میکند.
ریشه اصلی سرمایهگذاری ناسازگار در 'حسابداری ذهنی' نهفته است؛ مفهومی از اقتصاد رفتاری که توسط برنده جایزه نوبل، ریچارد تالر، ترویج شده است. افراد پول را به طور ذهنی برای اهداف مختلف، مانند اجاره یا سرمایهگذاری، دستهبندی میکنند و به طور ناخودآگاه تحمل ریسکهای متفاوتی را به هر حساب ذهنی اختصاص میدهند.
اعمال حسابداری ذهنی در بازارهای مالی شامل افتتاح حسابهای جداگانه یا ایجاد سبدهای متمایز است که هر یک دارای هدف، دیدگاه و استراتژی سرمایهگذاری خاص خود هستند. این تفکیک از مخلوط شدن احساسی وجوه جلوگیری کرده و پایبندی به پروفایل ریسک مورد نظر هر بخش را تضمین میکند.
بخش قابل توجهی (۸۰-۹۰%) از سرمایه سرمایهگذاری باید در برابر ریسک بالا و رویدادهای 'قوی سیاه' محافظت شود، همانطور که توسط نسیم طالب توصیه شده است. این امر از طریق استراتژیهای بلندمدت مانند میانگینگیری هزینه دلاری (DCA)، مدیریت دقیق ریسک و استفاده دفاعی از آپشنها حاصل میشود، با هدف بازدهی متوسط و ثابت که ممکن است کمی پایینتر از عملکرد شاخص بازار باشد.
بخش کوچکتر و کاملاً جداگانهای (۱۰-۲۰%) از سرمایه را میتوان به سرمایهگذاریهای پرریسکتر و بالقوه با پاداش بالاتر اختصاص داد. این کار به سرمایهگذاران اجازه میدهد تا فرصتهای سوداگرانه را دنبال کنند و هیجان را تجربه کنند، بدون اینکه سرمایه اصلی خود را به خطر بیندازند یا ثبات سبد اصلی خود را به خطر اندازند.
برای تخصیص پرریسک، سرمایهگذاریها باید در موقعیتهایی با 'ارزش مورد انتظار' (امید ریاضی) مثبت انجام شوند. این شامل استفاده از دادههای اقتصادی، معیارهای آن-چین (on-chain) و تحلیل تکنیکال برای شناسایی فرصتهای خلاف جهت بازار است که نسبت ریسک به پاداش بالایی ارائه میدهند، مانند ریسک کردن ۱۰۰ دلار برای سود بالقوه ۳۰۰۰ دلار.
تمرکز بر فرآیند سرمایهگذاری و اعمال مداوم استراتژیهایی با ارزش مورد انتظار مثبت، به جای نتایج تک تک معاملات، منجر به سودآوری بلندمدت میشود. حتی اگر معاملات پرریسک فردی شکست بخورند، تکرار تصمیمات صحیح در طول زمان موفقیت کلی را تضمین میکند، شبیه به استراتژیهای سودآور لاتاری در بلندمدت.
رویکرد سبد تفکیک شده، آرامش روانی قابل توجهی را فراهم میکند، زیرا بخش بزرگی از سرمایه با یک استراتژی روشن امن میماند. بخش کوچکتر و پرریسکتر، میل به هیجان را بدون تحریک رفتار غیرمنطقی ارضا میکند و تحلیل منضبط دادهها را در اوقات فراغت تشویق میکند.
سرمایهگذاران تشویق میشوند تا مفاهیمی مانند 'ارزش مورد انتظار' (امید ریاضی) و استراتژیهای سرمایهگذاری پیشرفته را به طور کامل بررسی کنند. جوامع و منابع خارجی به دلیل پوشش جامع و عمیق آنها که اغلب از مطالب موجود به زبان فارسی پیشی میگیرد، به شدت توصیه میشوند.
با جداسازی بخش بزرگی از سرمایه برای محافظت از ریسک و بخش کوچکتری برای ریسکهای محاسبهشده و با ارزش مورد انتظار بالا، سرمایهگذاران میتوانند ضمن دنبال کردن رشد، به ثبات مالی و آرامش روانی دست یابند.
| جنبه | مشکل | راهحل |
|---|---|---|
| رفتار سرمایهگذاری | استراتژیهای ناسازگار و تصمیمگیریهای احساسی منجر به زیانهای مالی میشود. | استفاده از 'حسابداری ذهنی' برای ایجاد سبدهای تفکیکشده با استراتژیهای متمایز. |
| سرمایه اصلی (۸۰-۹۰%) | در معرض نوسانات بالای بازار و رویدادهای 'قوی سیاه' بودن. | محافظت با استراتژیهای بلندمدت و مدیریتشده (مانند DCA)، با هدف بازدهی متوسط و پایدار کمی پایینتر از شاخص بازار. |
| سرمایه پرریسک (۱۰-۲۰%) | تمایل به بازدهی بالا اغلب سرمایه اصلی را به خطر میاندازد. | تخصیص یک بخش جداگانه برای ریسکهای محاسبهشده با ارزش مورد انتظار بالا، بدون تأثیر بر سرمایهگذاریهای اصلی. |
| تصمیمگیری برای ریسک | معاملات پرریسک قمارگونه یا تکانشی. | پایه قرار دادن ورودهای پرریسک بر اساس 'ارزش مورد انتظار' (امید ریاضی) مثبت و رویکرد فرآیند-محور. |
| یادگیری و توسعه | منابع عمیق و تخصصی محدود در جامعه محلی. | استفاده از جوامع خارجی و منابع آکادمیک برای درک جامع استراتژیهای پیشرفته. |
