24 مهر 1404
این تحلیل به بررسی عدم انطباق بین تمایلات بیانشده و ترجیحات آشکار در جامعه مدرن میپردازد، به ویژه در مورد نقشهای جنسیتی سنتی و رهبری. استدلال میشود که انتخابها و رفتارهای واقعی زنان اغلب با تمایل بیانشده آنها برای فرمانبرداری از مردان و ساختارهای سنتی در تناقض است. این امر با ایجاد یک مادرسالاری بالفعل از طریق نفوذ قابل توجه مصرفکننده و اقتدار انتخاباتی، رهبری تثبیتشده مردانه را به چالش میکشد.

رهبری افرادی که تمایلی به پیروی ندارند، کاری غیرممکن است، زیرا رهبری ذاتاً نیازمند تمایل از سوی افرادی است که رهبری میشوند.
مردی که با تأمین و حمایت خود، رهبری قوی نشان میدهد، شایسته زنی است که بتواند به او اعتماد کند و تسلیم او شود؛ این امر با تمایل عمیقی که بسیاری از زنان به تسلیم شدن دارند، همسو است.
رفتارهای واقعی، مانند جستجوی زنان در هزاران گزینه برنامههای دوستیابی یا حمایت از حق سقط جنین، ترجیحات واقعی آنها را برای خودمختاری و کنترل آشکار میکند که اغلب با تمایلات بیانشده برای تسلیم یا نقشهای سنتی در تناقض است.
این ادعا که زنان «به زور وارد نیروی کار میشوند» مورد مناقشه است. در عوض، تأکید میشود که زنان فعالانه شغل و تحصیلات را به تمرکز بر یافتن همسر ترجیح میدهند، به خصوص با توجه به فرصتهای فراوان دوستیابی.
همانند کسی که خواهان کاهش وزن است اما به عادات غذایی ناسالم خود ادامه میدهد، اقدامات افراد اولویتهای واقعی آنها را نشان میدهد، حتی اگر با اهداف بیانشدهشان در تضاد باشد.
پذیرش زنانگی، مانند خانهداری یا پیشبینی نیازها، و مردانگی، مهارتهای آموختهشده هستند، نه ویژگیهای ذاتی، به ویژه از آنجا که بسیاری از زنان تربیتشده توسط خانهداران نیستند.
هنگام بحث در مورد مهارتها یا تواناییها، زنان اغلب از زبان انتزاعی استفاده میکنند بدون ارائه مثالهای عینی، شبیه به متقاضی شغلی که ادعای سختکوشی یا رهبری میکند بدون ذکر جزئیات دستاوردهای خاص.
حمایت از حق رأی زنان به طور ضمنی به آنها اقتدار میبخشد، که منطقاً با مفهوم اقتدار انحصاری مردانه در یک جامعه پدرسالار سنتی در تضاد است.
مفهوم «زن محافظهکار سنتی» مورد تردید است، زیرا بسیاری از آنها حاضر نیستند قدرتهای مدرن مانند حضور در رسانههای اجتماعی یا حق رأی را در صورت به چالش کشیده شدن، رها کنند.
کاهش رهبری مردانه ناشی از عواملی مانند فقدان پدران قوی است، که نشان میدهد رهبری مردانه باید کسب و نمایش داده شود، نه اینکه صرفاً با مرد بودن به ارث برده شود.
از لحاظ تاریخی، مردان اغلب برای گرفتن همسر نیازی به اثبات گسترده نداشتند؛ همسرانی که انتظار میرفت حرفشنو باشند، اگرچه نافرمانی زنان نیز وجود داشت، اما با قدرت کمتری برای ایجاد اختلال قابل توجه در زندگی مردان.
دیدگاهی محافظهکارانه ادعا میکند که مردان دارای ارزشی ذاتی هستند که زنان از آن بیبهرهاند، که دلالت بر درجهای از اطاعت از مردان دارد؛ این دیدگاه اغلب با انتخابهای مدرن زنان در تضاد است.
تصور میشود که زنان مردان را نه به عنوان افراد کامل، بلکه عمدتاً بر اساس فایده و آنچه میتوانند ارائه دهند، مینگرند و آنها را ابزاری برای رسیدن به هدف میدانند.
«اقتصاد زنانه»، که توسط سهم ۸۰ درصدی زنان در تصمیمات خرید مصرفکننده هدایت میشود، به آنها اجازه میدهد تا کنترل کنند چه محتوایی در پلتفرمهایی مانند یوتیوب تامین مالی و مجاز باشد، که منجر به سانسور دیدگاههای مخالف میشود.
زنان به مشاغل شرکتی یا سبکهای زندگی فریب داده نمیشوند؛ بلکه بازاریابی از نقاط ضعف موجود در جامعه بهرهبرداری میکند، و انتخابهای زنان صادقانه منعکسکننده تمایلات آنها برای فراغت و تأیید است.
بسیاری از زنان «مشاغل بیاهمیت» دارند که حداقل تلاش را میطلبند و به آنها زمان فراغت قابل توجهی و تأیید مداوم از طریق برنامههای دوستیابی و رسانههای اجتماعی میدهد، نه اینکه واقعاً تحت فشار کار باشند.
این تمثیل نشان میدهد که چگونه برخی زنان از روایتهای «فریب خورده» توسط فمینیسم یا فشارهای اجتماعی برای جلب همدردی و «کارت خروج رایگان از زندان» از مردان محافظهکار استفاده میکنند.
زنان میتوانند با اتخاذ لحن و رفتاری نرم و مطیع، از غریزه جنسی قوی مردان سوءاستفاده کنند و به طور مؤثری ادراکات را دستکاری کرده و بر اقدامات مردان تأثیر بگذارند.
زنانگی واقعی اساساً به عنوان خدمت زنان به مردان تعریف میشود، که به عنوان یک مهارت آموختهشده شامل کمکرسانی و فروتنی دیده میشود و از ظواهر سطحی مانند آرایش یا لباس متمایز است.
یک مشکل اساسی اجتماعی این است که مسئولیتهای قابل توجهی به مردان محول میشود بدون اقتدار متناسب، به ویژه در نقشهای رهبری، که مانع از رهبری مؤثر آنها برای کسانی میشود که تمایلی به پیروی ندارند.
زمانی که زنان اقتدار انتخاب و تأیید رهبران را در اختیار دارند، نتیجه یک مادرسالاری است، نه پدرسالاری، زیرا مردان با مسئولیتها باقی میمانند اما فاقد اقتدار مستقل برای رهبری هستند.
مشکلات اجتماعی را میتوان با تقویت مردانگی از طریق پدران قوی و رد برچسب «مردانگی سمی» حل کرد، و به مردان اجازه داد تا نقشهای طبیعی خود را بدون شرمندگی بپذیرند.
در زندگی شما، هیچ چیز درباره آنچه میخواهید انجام دهید، بیشتر از آنچه واقعاً انجام میدهید، آشکار نمیشود.
| insight | description |
|---|---|
| ترجیحات آشکار در مقابل امیال بیانشده | انتخابها و رفتارهای واقعی افراد به طور مداوم امیال و اولویتهای حقیقی آنها را نشان میدهد، که اغلب با نیات بیانشده یا نقشهای سنتی درکشده آنها در تضاد است. |
| تناقض اقتدار زنانه | اعمال قدرت سیاسی (مانند رأی دادن) و انتخابهای اجتماعی زنان، اقتداری بالفعل ایجاد میکند که منطقاً یک نظام پدرسالارانه را که در آن مردان رهبری اصلی را بر عهده دارند، تضعیف کرده و با آن ناسازگار است. |
| زنانگی به عنوان خدمت و مهارت | زنانگی واقعی اساساً با خدمت زنان به مردان مشخص میشود، که آن را به عنوان یک مهارت رفتاری آموختهشده، نه یک ویژگی ذاتی، شامل کمکرسانی و فروتنی میداند. |
| قدرت اقتصادی زنانه و سانسور | نفوذ قابل توجه عادات مصرفکننده زنان، محتوای رسانهها و پلتفرمها را شکل میدهد، که منجر به سانسور و درآمدزدایی از دیدگاههایی میشود که با ترجیحات این مخاطب عمدتاً زن همسو نیستند. |
| بحران مسئولیت مردانه بدون اقتدار | جامعه با مشکلی روبرو است که در آن مردان به طور فزایندهای مسئولیتهای قابل توجهی (مانند رهبری) را بر عهده میگیرند، اما همزمان از اقتدار لازم برای انجام مؤثر این نقشها محروم میشوند، که منجر به عدم تعادل اجتماعی میگردد. |
| روایت «ستاره پورن به کشیش» | الگویی وجود دارد که در آن زنانی که سبک زندگی غیرسنتی را دنبال کردهاند، روایتهایی از «فریب خورده» یا قربانی شدن توسط نیروهای اجتماعی (مانند فمینیسم) را برای جلب همدردی و پذیرش از سوی مخاطبان محافظهکار اتخاذ میکنند. |
